شناسهٔ خبر: 95528 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن امروز

یادداشت روز وطن امروز:

عالم محضر کدخدا نیست!

حسین قدیانی 43

نماینده: یکم: اگر حضرت ختمی مرتبت به‌واسطه اسلام شریف اجازه ندادند با وجود بت‌هایی چون لات و عزی، خدای احد و واحد تحریف شود، شاید کار امیرالمومنین مشکل‌تر هم بود، چرا که اسدالله غالب، علاوه بر ادامه کار پیامبر یعنی تعریف خدا، کارویژه مهم دیگری هم داشتند؛ عدم اجازه تحریف شخص پیامبر گرامی. از همین زاویه است که می‌بینیم هیچ امامی اندازه امام علی بن ابی‌طالب، به تبیین اصول و مبانی زندگانی سرشار از مبارزه حضرت رسول نپرداختند. بخش مهمی از نهج‌البلاغه، حاوی سعی و کوشش فراوان حضرت ابوتراب است مبنی بر تعریف صحیح و صریح از آخرین فرستاده خدا و جلوگیری از تحریف ایشان؛ که پیامبر، این بود و آن نبود. با اینها بود و با آنها نبود. فلان جا آن را گفت بدان سبب. بهمان جا این را گفت بدان دلیل. آنجا چنین کرد بدان علت. اینجا چنان کرد بدان مبنی. آن زمان هم بودند لابد کسانی که خواب‌های پریشان خود را به رخ امیرالمومنین بیدار و حی و حاضر می‌کشیدند بلکه پیامبر را تحریف کنند لیکن حریف فاتح خیبر نشدند. طرفه حکایت اینجاست؛ علی علیه‌السلام در شبی آلوده به خطر، ماندن در بستر رسول خدا را به خواب راحت برتری داد اما حیدر کرار، هیچ شبی بیدارتر از «لیله ...‌المبیت» نبود! آن شب، حتی در بستر پیامبر نیز باز ترجیح امیرالمومنین دفاع از پیامبر بود آن هم نه در عالم خواب، بلکه در نهایت بیداری! پیامبری که علی علیه‌السلام شناخته بود، از قضا آمده بود برای بیداری انسان از خواب جهل. اگر دیده ظاهر، حرم نبی مکرم اسلام را در مسجدالنبی می‌بیند، دیده دل و عقل، حکایت از آن دارد که «حریم معنوی آخرین رسول خدا» قلب قدسی مولای متقیان حضرت امیرمومنان است. برای موسی کلیم‌الله نیز «وادی مقدس طوی» بلاشک سینه هارون است. اگر هارون از خود گذشت تا موسی بماند، همه هم و غم امام اول ما آن بود که پیامبر، آنجا که قرار بر تبیین جایگاه والای ایشان است، «تعریف» شود، نه «تحریف». حقیقت آن است که اگر رفتار و گفتار مولای متقیان در باب افزونی معرفت نسبت به پیامبر نبود، شاید امروز بدخواهان، این توهم را در انسان آلوده به نسیان دامن زده بودند که پیامبر، نستجیربالله خیلی هم حالا سر جنگ با کدخدای لات و عزی نداشتند! و فی‌المثل چندان هم موافق شعار «لااله‌الاالله» نبودند! و هدفشان از ابلاغ اسلام، عرض سلامی بود خدمت ابوسفیان، منتها به حالت قهر! و به‌علاوه چند خصوصیت شخصی، من‌جمله آنکه آدمی باید همیشه معطر باشد و اگر سرمه‎ای هم شباهنگام قبل از خواب بر چشم خود کشید که چه بهتر! واقعا اگر مساعی جناب ابوتراب نبود، تحریف‌ها چنان بلایی سر معرفت ما نسبت به پیامبر آخرالزمان می‌آورد که در بهترین حالت گمان می‌کردیم حضرت محمد بن عبدالله، انسان واجب‌الاحترامی بود، چرا که از سویی امین مردم بودند و از دیگر سو مایه امان دشمنان دین خدا! آزارشان نیز به هیچ‌کس حتی به هیچ دشمن قداره‌بندی نمی‌رسید، لات مودب و هبل باهوش که نزد حضرت جایگاه رفیع خود را داشتند! واقعا اگر مولای متقیان نبود، ‌ ای بسا ما الان در اذان نماز به این هم باید شهادت می‌دادیم که پیامبر، هر توافقی را با یهودیان ساکن خیبر، بهتر از عدم توافق با ایشان می‌دانست! واقعا اگر ابوتراب نبود، ‌ ای بسا ما توهم می‌زدیم که پیامبر عزیز ما، نستجیربالله ابولهب و ابوسفیان را هم از اصحاب خوب صفه می‌دانست، همچنانکه مرزبندی‌شان با عمار یاسر و مقداد و سلمان و ابوذر، بیش از مشرکان صحرای حجاز و قراضه‌های بنی‌قریظه بود! واقعا اگر مولود کعبه و شهید محراب نبود، لابد بودند کسانی که به اسم «آب»، «سراب» به خورد مسلمین دهند؛ نکوهش کنند پیامبر را که چرا بعد از فتح مکه، باز هم اینجا و آنجا جنگ با دشمن را ادامه داد!؟ که چرا خود شخصا در بعضی از نبردها حضور می‌یافت!؟ که چرا بعد از بساط شعب، سازش نکردند!؟ که چرا در «حجه ...‌الوداع» تنها و تنها دست پسر عم خود را به نشانه جانشین بعد از خود بالا بردند!؟ که چرا در «غدیر خم» سهم فلانی را ندادند!؟ که چرا در آخرین روزهای حیات، سهم بهمانی را ندادند!؟ که چرا با وجود خانه این بزرگ و حجره آن اشرافی، «مسجد» را سنگر فعالیت خود برگزیدند!؟ که چرا دست برتر را از آن خداوند منان می‌دیدند و معتقد بودند نه لات، غلطی می‌تواند بکند، نه آن دیگر کدخدایان!؟  
دوم: کات! و باز هم تاکید بر این کات! لطف کنید و از آن آخرالزمان، بازگردید به این آخرالزمان! یادتان هست تحریف‌کنندگان خمینی، همین چند وقت پیش مدعی شدند که امام بزرگوار ما هیچ توافقی با شعار «مرگ بر آمریکا» نداشت!؟ الحمدلله که سایه خلف شایسته خمینی بر سر این ملت بلند است و الا جماعت، این استعداد را داشتند که خمینی بت‌شکن را با آن همه سابقه در مبارزه و لاحقه در انقلابی‌گری، فروبکاهند در یک پیرمرد محترم که آزارش به هیچ‌کدام از همسایگانش نمی‌رسید و از بس لیبرال مسلک بود آمریکا را به‌عنوان «فرشته بزرگ» یاد می‌کرد و مدام - با عرض معذرت از ساحت ملکوتی حضرت روح‌الله - می‌گفت؛ «من غبطه می‌خورم به چهره نورانی غربزده‌هایی که هر شب، خواب رنگی مجسه آزادی را می‌بینند! من احساس حقارت می‌کنم وقتی روحیه ذلیل این سازشکاران را می‌بینم! من بوسه می‌زنم بر دست و بازوی کسانی که خدا را اعتقاد دارند اما کدخدا را خود به خدایی بیشتر! عالم محضر کدخداست، در محضر کدخدا، «مرگ بر آمریکا» معصیت است!»
سوم: تدبیر حضرت سیدعلی را بنگر، آنجا که به هنگام، لیکن بعد از مدت‌ها صبر و ملاحظه، «تعریف امام» را جایگزین «تحریف امام» می‌کنند. ما که داعیه داریم تدبیر حضرت سیدعلی، ریشه در نهج‌البلاغه علی علیه‌السلام دارد، تنها و تنها سخنی من‌باب ارادت به شخص حضرت آقا نیست. در منش امیرالمومنین نیز از یک جا به بعد «عنصر بصیرت» غلبه محسوس پیدا کرد بر «عنصر صبر». اگر ابوتراب را دیگر یارای آن نبود که شاهد تحریف پیامبر باشد، سلام و صلوات خدا بر امام خامنه‌ای که بیاناتشان در حرم امام و در وصف خمینی بت‌شکن، هیچ نبود الا بینات روشن، واضح و آشکار خود پیر جماران. پنجشنبه‌ای که گذشت، هرگز سخن از خواب و احیانا خرافه نرفت، بلکه «تعریف» حق «تحریف» را کف دست منحرفان گذاشت تا دیگر اظهار لحیه نفرمایند که خمینی، آن ابرمرد انقلابی، مثلا مخالف شعار «مرگ بر آمریکا» بود! بعضی‌ها عاشق آن خمینی هستند که خود در اذهانشان آفریده‌اند، لیکن خامنه‌ای عاشق آن خمینی است که خدا آفریده است! خمینی خیالی کجا و خمینی خدایی کجا!؟ خمینی این و آن کجا و خمینی خامنه‌ای کجا!؟ این ۷ اصلی که حضرت آقا از خمینی بت‌شکن ترسیم کرد، به گمان این قلم قاصر، یعنی که روح‌الله آمد تا من و ما را از خواب، بیدار کند. از نظر خمینی، بیداری در اسلام ناب محمدی است؛ خدا بیدار کند کسانی که علی‌الدوام خواب اسلام آمریکایی را می‌بینند! از نظر خمینی، بیداری در اعتماد به صدق وعده الهی است؛ خدا بیدار کند کسانی که دائما خواب قدرت‌های استکباری را می‌بینند! از نظر خمینی، بیداری در اعتقاد قلبی به اراده و نظر آحاد ملت است؛ خدا بیدار کند کسانی که سال ۸۸ آن فتنه را علیه رای ولی‌نعمتان روح‌الله به راه انداختند! از نظر خمینی، بیداری در حمایت از محرومان و مستضعفان است؛ خدا بیدار کند کسانی که خواب ۷ پادشاه اشراف را به شب‌زنده‌داری توده‌های مظلوم برتری می‌دهند! از نظر امام، بیداری در مخالفت با شیطان بزرگ است؛ خدا بیدار کند کسانی که هوش و ادب کدخدا را به رخ این ملت خداباور می‌کشند و با دوست، عبوسند و با دشمن، مهربان! از نظر امام، بیداری در حفظ و بسط استقلال کشور است؛ خدا بیدار کند کسانی که توهم زده‌اند با چوب حراج زدن به استقلال ملی، پیشرفت اقتصادی حاصل می‌آید! از نظر خمینی، بیداری در حفظ وحدت است؛ خدا بیدار کند کسانی که مرتب سودای تفرقه در سرمی‌پرورانند، یک روز تفرقه قومی، یک روز تفرقه دینی و یک روز هم تفرقه ملت به آنها که به من رای داده و آنها که به من رای نداده‌اند!
چهارم: ذیل یکی از اصول هفتگانه مطرح شده در حرم امام، یعنی «اتکا به خدا» جمله به غایت زیبایی دارند حضرت روح‌الله؛ «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید». مع‌الاسف بعضی‌ها با تحریف خمینی، دست‌فرمان‌شان به گونه‌ای است کانه عالم را بیش از آنکه «محضر خدا» بدانند، «محضر کدخدا» می‌پندارند! بگذار در این فراز، قلم را به صراحت برانم. آری! عالم را به جای خدا، محضر کدخدا می‌دانند که زیر سایه تهدید و تحقیر هم همچنان خواهان ادامه این بساط مسخره هستند، بلکه شیطان بزرگ، بیشتر ضایع‌شان کند! سال ۸۸ اگر همین جناب عالیجناب، عالم را واقعا محضر خدا می‌دانست، آیا باز هم آنگونه به نفع نیات شوم شیطان بزرگ موضع می‌گرفت!؟ آن سال پر فراز و نشیب، آنکه برای رای ۴۰ میلیونی ملت و در ذیل آن، رای اکثریت، حقیقتا علمداری کرد، حضرت آقا بود. برای خامنه‌ای، «رای‌الناس» از آنجا موضوعیت دارد که این رای را «حق‌الناس» نیز می‌شمرند. برای خامنه‌ای، عالم، محضر خداست و در محضر خدا، نادیده گرفتن رای مردم، دعوت به بی‌قانونی، ادعای دروغ تقلب، بلواآفرینی، خوراک دادن به دشمن و زمینه‌سازی برای تحریم‌های جدید، اگر معصیت نیست، پس چیست!؟ آن سال یعنی سال ۸۰ و اشک، اگر حضرت آقا، جلوی معصیت بعضی‌ها، ایستادگی خمینی‌وار نمی‌کردند، اساسا و اصولا سال ۹۲ و هیچ سال دیگری، در این مملکت، انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار نمی‌شد که حالا ما به جناب دکتر روحانی بخواهیم رئیس‌جمهور بگوییم! همه ایراد از آنجاست که بعضی‌ها، عالم را محضر خدا نمی‌دانند و الا رای این ملت داخل صندوق آرا شفاف است؛ سال ۸۸ شفاف بود، سال ۹۲ هم! ۹۲ البته اختلاف آرا، تنها چند دهم درصد بود اما در این مرز و بوم، زعیمی ما را امام است که چون خمینی، عالم را محضر خدا می‌داند! اگر فقط و فقط یک رای بیشتر، حکم به ریاست جمهوری آقای روحانی می‌داد، باز هم بزرگان رای منتخب ملت را تنفیذ می‌کردند! حال جای دلواپسی از شفافیت صندوق انتخابات است یا آنکه بر خلاف خط خمینی، عالم را محضر کدخدا فرض کنیم و گمان بریم شیطان بزرگ، دلش برای پیشرفت اقتصادی ما می‌سوزد!؟ واقعا کدام جای نگرانی دارد!؟ «هر توافقی با شیطان بزرگ، از عدم توافق بهتر است» یعنی چه!؟ براستی اگر عالم را محضر خدا می‌دانستند، باز هم همچین بود شعارشان!؟ آیا می‌توان عالم را محضر خدا دانست و در عین حال، مشکل خلق خدا را در زمینه محیط‌زیست حواله به این جمله فخیمه داد که «مردم باید با معضل ریزگردها کنار بیایند»!؟ از این دست، مثال بسیار است. مثلا در سیاست خارجه، آدم کردن شیطان بزرگ پیشکش، دولت محترم لطف کند و لااقل از این کشور جیبوتی که هیچ نمی‌دانیم کجای نقشه جغرافیاست، برای ما دشمن نتراشد! همین است دیگر! عالم را محضر کدخدا بدانی، جیبوتی هم غش می‌کند سمت بشکه‌های سعودی، برای تو شاخ می‌شود!  
پنجم: سخنرانی حکیمانه رهبر انقلاب در حرم امام، معنای دیگری هم دارد البته باز هم به زعم این قلم قاصر. واقعیت آن است که هر جا «خمینی» تحریف شود، «خدمت» هم تحریف می‌شود! امام بزرگوار ما از آنجا که خود را خادم ملت می‌دانست، تحریف‌ ایشان، ناخواسته مترادف با تحریف عنصر خدمت و خدمت‌رسانی است. دولت محترم، روزی قول می‌دهد قیمت حامل‌های انرژی در سال ۹۴ هیچ تکانی نمی‌خورد اما تو وقتی برمی‌داری بر خلاف این وعده، آن کار دگر، آن کارهای دگر را می‌کنی، یعنی که در مقام عمل، تحریف کرده‌ای خدمت را. اگر امام خامنه‌ای در حرم بنیانگذار نظام، تحریف خمینی بت‌شکن را خطری مهم توصیف کردند، یکی هم بابت عقوبات بعدی این تحریف، من‌جمله تحریف خدمت‌رسانی به آحاد ملت است! گیج کردن مردم در زمینه یارانه‌ها از مصادیق همین تحریف است! خدمت اگر درست و اصولی در دولت اعتدال تعریف می‌شد، یک کلام؛ این نبود حال و روز لطیفه‌های مردم که به دولت بگویند؛ مدیونی اگر پول بخواهی به ما نگویی!!
***
پنجشنبه. حرم خمینی... نه! حرم خمینی جایی در جنوبی‌ترین نقطه شهر تهران نیست، بل هر آنجاست که خامنه‌ای سخن می‌گوید! متولی بت‌شکن، خود نیز باید بت‌شکن باشد! برای خامنه‌ای، عالم، محضر خداست که سال ۸۸ بت کاخ سفید و دنباله‌هایش در داخل را شکست! حرم امام یعنی همانجا که حزب‌الله مشغول جنگ با داعش است، یعنی همانجا که انصارالله مشغول جنگ با غاصبین خانه خداست، یعنی همانجا که سردار سلیمانی حضور دارد، سیدحسن نصرالله، امت حزب‌الله. بدین معنی، دولت اعتدال یا هر دولت دیگری، هر جا که واقعا مشغول خدمت است، همانجا حرم خمینی است. پنجشنبه، حرم امام، کلاس درسی بر پا بود! آقای قرائتی با عصایی زیر چانه آمده بود «درس‌هایی از قرآن» را این بار ندهد، بلکه گوش کند! جز ایشان، الباقی را اعتراف می‌کنم به طعنه قلم! بسم‌الله... عالیجناب آمده بود که «خمینی» را نه در خواب، بلکه در بیداری زیارت کند! رئیس‌جمهور آمده بود تا در حرم روح خدا، گوش بسپرد به آن پند مکرر که «عالم، محضر خداست»! و ما نیز که من خود از همه محتاج‌ترم به این اندرز نیکو. خدایا خدایا! با وجود خامنه‌ای، ممنون تو هستیم که تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را برای ما نگه داشته‌ای! ما از قبل می‌دانستیم تو روی شهدا را و دعای آسمانی‌ها را زمین نمی‌اندازی! خدایا! امروز سالروز تشییع پیکر مطهر امام از مصلا به حرم است. بیچاره دشمن، فکرش را نمی‌کرد بعد از آن روز هم، همچنان با «خمینی» طرف باشد! گفت: «خامنه‌ای، خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است».

نظر شما